خاطرنوازلغتنامه دهخداخاطرنواز. [ طِ ن َ ] (نف مرکب ) دلکش ، مطبوع : جوابی چنین خوب و خاطرنوازبقاصد سپردند تابرد باز.نظامی .
خاطرنوازفرهنگ فارسی عمیددلنواز؛ دلکش: ◻︎ جوابی چنین خوب و خاطرنواز / به قاصد سپردند تا برد باز (نظامی۵: ۹۳۸).
دلسازلغتنامه دهخدادلساز. [ دِ ] (نف مرکب ) دل سازنده . سازنده ٔ دل . دلنواز و خاطرنواز. (ناظم الاطباء).
راحت افزالغتنامه دهخداراحت افزا. [ ح َ اَ ] (نف مرکب ) افزون کننده ٔ آسایش . (ناظم الاطباء). خاطرنواز. (ناظم الاطباء). آسایش بخش : خیز خاقانیا ز کوی جهان که نه بس جای راحت افزایست .خاقانی .