خلیواجلغتنامه دهخداخلیواج . [ خ َ لی ] (اِ) زغن را گویند. غلیواج . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به زغن و غلیواج شود.
خالوسلغتنامه دهخداخالوس . (اِخ ) نام محلی بوده که از شهر میریاندر فنیقی بیست فرسنگ فاصله داشته است . (از تاریخ ایران باستان ج 2 صص 1006 - 1007).
خلوجلغتنامه دهخداخلوج . [ خ َ ] (ع ص ) ناقه ای که شیرش از بازداشتن بچه کم شده باشد. || ناقه ٔ تیزرو. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). || ابرپراکنده . || ابر بسیارآب . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد).
نعناخالواشMentha pulegium, Pulegium vulgareواژههای مصوب فرهنگستانگونهای نعنا به شکل خوابیده یا خیزان با ساقههای متعدد و پوشیده از کرکهای متراکم و گسترده؛ پهنک برگها تخممرغی، به طول 5 تا 20 میلیمتر و حاشیۀ صاف یا کموبیش دندانهدار است و گلآذین آن دارای چرخههای کروی و گلهای غالباً بنفش و بهندرت سفید است که با فاصله از یکدیگر و پرشمار در محور برگها و در
نعناخالواشMentha pulegium, Pulegium vulgareواژههای مصوب فرهنگستانگونهای نعنا به شکل خوابیده یا خیزان با ساقههای متعدد و پوشیده از کرکهای متراکم و گسترده؛ پهنک برگها تخممرغی، به طول 5 تا 20 میلیمتر و حاشیۀ صاف یا کموبیش دندانهدار است و گلآذین آن دارای چرخههای کروی و گلهای غالباً بنفش و بهندرت سفید است که با فاصله از یکدیگر و پرشمار در محور برگها و در