خاگلغتنامه دهخداخاگ . (اِ) بیضه ٔ مرغ . (برهان قاطع) (انجمن آرای ناصری ) (ناظم الاطباء) (اشتنگاس ). تخم پرنده . (فرهنگ نظام ) . مرغانه . چوزی . || خاگ کبک یک قسم انگوراست که بسیار نفیس می باشد و در شیراز بوده و به تخم کبک مشهور و شبیه به آن است . (انجمن آرای ناصری ).
خایهلغتنامه دهخداخایه . [ ی َ / ی ِ ] (اِ) خصیه ٔ انسان . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (دهار). گند. جند. تخم . بیضه . دنبلان ، طملان : بلیف خرما پیچیده بینمت همه تن فشرده خایه به انبر بریده کیربگاز.