خاژغانلغتنامه دهخداخاژغان . (اِ) دیگ و پاتیل و امثال آن را گویند و به عربی مرجل خوانند. (آنندراج ) (برهان قاطع). دیگ و این اصل کلمه ٔ ترکی آذری غازقان و غازان است .
قازقانفرهنگ فارسی معین[ تر. ] (اِ.) = قازغان . قزقان . قزغان . خاژغان . غزغن . قازگان : دیگ بزرگ که در آن چیزی طبخ کنند، پاتیل .
خازغانلغتنامه دهخداخازغان . (اِ) دیگ و پاتیل و غیره ، قِدر بزعم صاحب فرهنگ ضیاء این کلمه همان خاژغان . (فرهنگ ضیاء ص 748).و صاحب فرهنگ شعوری آن را بمعنی قازغان گرفته است . (فرهنگ شعوری ج 1 ص 373</span
قازقانلغتنامه دهخداقازقان . (ترکی ، اِ) دیگ بزرگ و این ظاهراً ترکی است و بجای قاف دوم به کاف نیزآمده و خاژغان به خاء معجمه و زای فارسی نیز مستعمل . (آنندراج ). رجوع به قازغان و غازغان و غزغن شود.