خاکینلغتنامه دهخداخاکین . (ص نسبی ) خاکی . خاک آلود : این لب خاکین ما را در سفالین باده ده . خاقانی .خونین دلی بصبر سر اندوده وز سرشگ خاکین رخی چو کاه گل اندود می بریم . خاقانی .و این نواحی در میان شکست
خاچکینلغتنامه دهخداخاچکین . (اِخ ) محلی کنار راه رشت و انزلی میان اشکیک و خمام در 355 هزارگزی طهران .
شیل خاکین شوش ناکلغتنامه دهخداشیل خاکین شوش ناک . (اِخ ) از پادشاهان نامی عیلام است . این پادشاه که سیاستمدار مدبر و بزرگ بود بناهای زیاد کرد و یکی از کارهای اوست : هر بنایی را که تعمیر می کرد می نوشت این بنا را که ساخته بود و چه کتیبه داشت . عین آن کتیبه را که بزبان سامی بود می نویساند و ترجمه ٔ انزانی ر
خاکینهلغتنامه دهخداخاکینه . [ ن ِ ] (اِخ ) دهی است جزءدهستان طارم پائین بخش سیردان شهرستان زنجان ، واقع در 42 هزارگزی خاوری سیردان و 6 هزارگزی جمال آباد که سر راه شوسه ٔ قزوین است . ناحیه ای است کوهستانی با آب و هوای معتدل و <s
شیل خاکین شوش ناکلغتنامه دهخداشیل خاکین شوش ناک . (اِخ ) از پادشاهان نامی عیلام است . این پادشاه که سیاستمدار مدبر و بزرگ بود بناهای زیاد کرد و یکی از کارهای اوست : هر بنایی را که تعمیر می کرد می نوشت این بنا را که ساخته بود و چه کتیبه داشت . عین آن کتیبه را که بزبان سامی بود می نویساند و ترجمه ٔ انزانی ر
دمادملغتنامه دهخدادمادم . [ دَ دِ ] (ع اِ) پشته های نرم خاکین . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
ینفرهنگ فارسی عمید۱. منسوب به (در ترکیب با کلمۀ دیگر): سیمین، گلین۲. آغشته به (در ترکیب با کلمۀ دیگر): خاکین، مُشکین۳. به آخر صفت میپیوندد و صفت عالی میسازد: بهترین، بدترین.
خاکیفرهنگ مترادف و متضاد۱. بری، زمینی ۲. افتاده، خاضع، خاک نهاد، خاکسار، درویش، متواضع ۳. به رنگ خاک، خاکیرنگ ۴. خاکآلود، خاکآلوده ۵. خاکزاد ۶. خاکزی ≠ آبی ۷. خاکین ۸. آسفالتنشده (جاده)
نیم روفرهنگ فارسی عمید۱. نیمرخ؛ یک طرف صورت؛ یک سمت چهره: ◻︎ نیمرو خاکین چو بوسم پای تو / بر سر از تو تاج تمکین آورم (خاقانی: ۶۴۴).۲. غذایی که از سرخکردن تخم پرندگان، بهویژه مرغ خانگی در روغن تهیه میشود، بهصورتی که سفیدۀ آن ببندد.
برمثاللغتنامه دهخدابرمثال . [ ب َ م ِ ل ِ ] (حرف اضافه ٔ مرکب ) (از: بر فارسی + مثال عربی ) نظیرِ. مانندِ : برمثال یکی فتیله شدی چند گردی بسایه و به یباب ؟ ناصرخسرو.و این نواحی در میان شکسته ها و نشیب افرازهای خاکین و سنگین برمثال خر
خاکینهلغتنامه دهخداخاکینه . [ ن ِ ] (اِخ ) دهی است جزءدهستان طارم پائین بخش سیردان شهرستان زنجان ، واقع در 42 هزارگزی خاوری سیردان و 6 هزارگزی جمال آباد که سر راه شوسه ٔ قزوین است . ناحیه ای است کوهستانی با آب و هوای معتدل و <s