این خاک آن خاکلغتنامه دهخدااین خاک آن خاک . (اِ مرکب ) یکی از فنون کشتی از سلسله ٔ «کنده ها». (فرهنگ فارسی دکتر معین ).
خاک پهنلغتنامه دهخداخاک پهن .[ ک ِ پ ِ هَِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پِهِن اسب یاخر را چون سَرَند کنند و آشغالش را بگیرند آنچه ماند خاک پهن است که برای کود و رشوه ٔ گل بکار می رود.
خاکی پائینلغتنامه دهخداخاکی پائین . (اِخ ) دهی است از دهستان کاکاوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد. واقع در 48 هزارگزی شمال باختری نورآباد و 9 هزارگزی باختر راه شوسه ٔ خرم آباد به کرمانشاه . ناحیه ای است دارای تپه و ماهور با هوای سرد
خاک سفید پائینلغتنامه دهخداخاک سفید پائین . [ س ِ ] (اِخ ) دهی است کوچک از دهستان هنزا بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت . واقع در 16 هزارگزی شمال باختری ساردوئیه و 10 هزارگزی شمال راه مالرو بافت بساردوئیه که دارای