لغتنامه دهخدا
خراج . [ خ ُ ] (ع اِ) ریش . (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). ج ، خُراجات . || ریش هزارچشمه ، معرب خُورَه . (یادداشت بخط مؤلف ). در کشاف اصطلاحات الفنون آمده : خراج در اصطلاح جمهور طبیبان ، آن ورمی است که در جمع مده پیش آید؛ اعم از آنکه حاره باشد یا بارده . ولی از پزشکان