لغتنامه دهخدا
زونک . [ زَ وَن ْ ن َ ] (ع ص ) (از «زن ک ») پست بالای متکبر زشت روی و آنکه خود را زائد از قدر خود شناسد و در اطوار خود چنان بنماید که خیر و نیکویی دارد و حال آنکه نداشته باشد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کوتاه بالا زشت روی خرامان رفتار، یا مرد متکبر و لاف زن . (منتهی ال