ترجمه مقاله

خرقه

xerqe

۱. (تصوف) جبه‌ای که از دست پیر می‌پوشیده‌اند و گاهی از تکه‌های گوناگون دوخته می‌شد.
۲. [قدیمی] نوعی پوستین بلند.
۳. [قدیمی] تکه‌ای از پارچه یا لباس.
⟨ خرقه از کسی داشتن: (تصوف) مرید و پیرو کسی بودن و خرقه از او گرفتن: ◻︎ هرجا که سیه‌گلیم و شوریده‌سری است / شاگرد من است و خرقه از من دارد (شیخ ابوالحسن خرقانی: شاعران بی‌دیوان: ۴۵۵).
⟨ خرقه ‌انداختن (افکندن): (مصدر لازم)
۱. (تصوف) خرقه از تن به‌در کردن در هنگام سماع براثر غلبۀ وجد.
۲. [قدیمی، مجاز] جدا شدن از تعلقات دنیوی.
⟨ خرقه‌ تهی کردن: [قدیمی، مجاز] جان؛ سپردن مردن.

پاره، جامه، جبه، دلق، شولا، ردا، کهنه، مرتع، خستوانه

ترجمه مقاله