خرمن کوب

xermankub

معنی

دستگاه، کارگر، یا چهارپایی که غلۀ دروشده را می‌کوبد تا کاه از دانه جدا شود.

جست‌وجوی دقیق

خرمن کوب

لغت‌نامه دهخدا

خرمن کوب . [ خ ِ / خ َ م َ ] (نف مرکب ) آنکه خرمن کوبد. (از ناظم الاطباء) : کفر و کذب این دو راست خرمن کوب نحس و فخر آن دو راست دامنگیر. خاقانی . || (اِ مرکب ) ماشین یا آلتی که بدا

خرمن کوب

فرهنگ فارسی عمید

دستگاه، کارگر، یا چهارپایی که غلۀ دروشده را می‌کوبد تا کاه از دانه جدا شود.

خرمن کوب

جست‌وجوی هم‌آوا

خرمن خرمن

لغت‌نامه دهخدا

خرمن خرمن . [ خ ِ / خ َ م َ خ ِ / خ َ م َ ] (ق مرکب ) کنایه از زیادی است . کنایه از مقدار فراوان می باشد : جوجو ستد آنچه دادش ایام خرمن خرمن همی سپارد.خاق

خرمن

خرمن . [ خ َ / خ ِ م َ ] (اِ) کود گندم بود که بعد از آن پاک کنند. (نسخه ای از اسدی ). قبه ٔ غله و گل و خاک بود. (نسخه ای از اسدی ). توده ٔ گندم و جو باشد که از کاه پاک کنند. (صحاح الفرس ). خوشه های غله راگویند که از بعد از درو کردن توده سازند

خرمن

فرهنگ فارسی عمید

۱. (کشاورزی) محصول دروشده و روی‌هم‌ریخته که هنوز نکوبیده و کاه آن را جدا نکرده‌اند.۲. [مجاز] تودۀ چیزی.&lang; خرمن ماه (مه): [قدیمی، مجاز] هالۀ ماه: ◻︎ آسمان گو مفروش این عظمت کاندر عشق / خرمن مه به جوی خوشهٴ پروین به دو جو (حافظ: ۸۱۴).