خروههفرهنگ فارسی معین(خُ هَ یا هِ) (اِ.) = خروسه . خروسک : جانوری است که صیادان کنار دام بندند تا جانوران دیگر فریب خورده در دام افتند؛ پایدام ، ملواح .
چچولفرهنگ فارسی معین(چُ) (اِ.) 1 - قطعة کوچک گوشت میان فرج زن ، چچوله ، خروسه . 2 - آلت تناسلی پسر خردسال .
چچولفرهنگ فارسی عمید۱. تکۀ کوچک گوشت در قسمت فوقانی فرج زنان که در ختنه بریده میشود و اهل تسنن بریدن آن را سنت میدانند؛ خروسه؛ کلیتوریس.۲. آلت تناسلی پسر خردسال.
گندمکلغتنامه دهخداگندمک . [ گ َ دُ م َ ] (اِ مرکب ) لهات . (ناظم الاطباء). گوشت پاره ای که در میان فرج زنان باشد. (فرهنگ شعوری ج 2 ص 299). چچله . خروسک . (آنندراج ). خروس . خروسه . (یادداشت مؤلف ). در عربی آن رابظر (بالفتح )