خشکنایلغتنامه دهخداخشکنای . [ خ ُ ] (اِ مرکب ) نای گلو را گویند و بعربی حلقوم . (برهان قاطع). مجرای نفس و سرفه است از درون و آن طبقاتی است غضروفی ، مَسحَط، سلجان ، مَزرَد، زُلقوم حَنجور، حَنجَرَه . (یادداشت بخط مؤلف ): تدکیم ؛ بسرخود در خشکنای کسی زدن . (منتهی الارب ). غَلصَمَه ؛ سرخشکنای گلو
مفصلخشکانیarthrodesis, fusion arthrodesisواژههای مصوب فرهنگستانبرداشتن غضروف و فشردن سطوح مفصل که باعث میشود استخوانهای هر دو طرف مفصل به هم جوش بخورند متـ . جوشاک مصنوعی artificial ankylosis
مفصلخشکانی دورقاپیpantalar arthrodesisواژههای مصوب فرهنگستانجوش دادن مفصل مچ پا و زیرقاپی به یکدیگر بهطوریکه تودهای واحد تشکیل دهند؛ این عمل معمولاً در مفصلآْماس شدید مچ و پشت پا انجام میشود
مفصلخشکانی فشاریcompression arthrodesisواژههای مصوب فرهنگستانمفصلخشکانی با وارد آوردن فشار زیاد بر دو سر استخوانها
مفصلخشکانی سهتاییtriple arthrodesisواژههای مصوب فرهنگستاناتصال استخوان قاپ به پاشنه و استخوان هلالی به مکعبی