خشکیدهلغتنامه دهخداخشکیده . [ خ ُ دَ / دِ ] (ن مف ) خشک شده . (یادداشت بخط مؤلف ). || تشنه . (از ناظم الاطباء).- دهان خشکیده ؛ دهان انسان که بر اثر عصبانیت یا تشنگی خشک شده . (یادداشت بخط مؤلف ).
خشکیدهفرهنگ مترادف و متضاد۱. پژمرده، خشکشده، بیطراوت ۲. تفتیده، خشک ≠ باطراوت ۳. لاغر، استخوانی ۴. متحیر، مبهوت، مات
تَرَک خشکیدگیdesiccation crack, drying crackواژههای مصوب فرهنگستانترکی که براثر خشک شدن گِل ایجاد میشود