ترجمه مقاله

خلاف

xa(e)lāf

۱. [مقابلِ وفاق] ناسازگاری؛ مخالفت.
۲. (اسم، صفت) عمل ناشایست‌.
۳. (اسم) (حقوق) جرم پایین‌تر از جنحه.
۴. (اسم، صفت) سخن ناحق و دروغ.
۵. (اسم، صفت) [عامیانه] بزه‌کار؛ خلافکار.
۶. (اسم) (زیست‌شناسی) [قدیمی] نوعی درخت بید.
⟨ برخلافِ: (حرف اضافه) برعکسِ؛ ضدِ.

۱. ضد، عکس، مباین، نقیض
۲. مخالف، مغایر، ناسازگار، ناساز، ≠ موافق، سازگار
۳. تخطی، تخلف، سرپیچی
۴. جرم، گناه
۵. ناروا، ناحق ≠ حق
۶. خطا، لغزش ≠ صواب
۷. دروغ، نادرستناراست ≠ راست
۸. ناشایست ≠ شایست
۹. مخالفت، اختلا

ناسازگار، نایکسان، وارونه

ترجمه مقاله