خلاقیتلغتنامه دهخداخلاقیت . [ خ َل ْ لا قی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) خلق کردن . آفریدن . بوجود آوردن .
خلاقیتدیکشنری فارسی به انگلیسیcreativeness, creativity, ingenuity, invention, inventiveness, originality
خلاقتلغتنامه دهخداخلاقت . [ خ َ ق َ ] (ع اِمص ) کهنگی . (غیاث اللغات ) (یادداشت بخط مؤلف ) : گاله ای که هیچ خلقش ننگریداز خلاقت آن کریم آنرا خرید. مولوی . || تمرین . (یادداشت بخط مؤلف ). || دروغ . (از حواشی اقبالنامه ٔ وحید ص <spa
خلقتلغتنامه دهخداخلقت . [ خ ِ ق َ ] (ع اِ) نهاد. فطرت . طبیعت . خمیره . طبع. سرشت . آب و گل . گوهر. گهر. (یادداشت بخط مؤلف ). جِبِلَّت . (زمخشری ) : گر نتواند که شود خوک میش زآن شره و نحس در او خلقت است . ناصرخسرو.من دنیا را بدان