لغتنامه دهخدا
خمار. [ خ ِ ] (ع اِ) معجر زنان . مقنعه . چادر نماز. (از ناظم الاطباء) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). روپاک . چارقد. نصیف . چانه بند. یاشماق . (یادداشت بخط مؤلف ). سرپوش . (زوزنی ). سرانداز (ملخص اللغات حسن خطیب ) ج ، اخمرة، خمر، خُمُر : گفت چه بر سر کش