خمرةلغتنامه دهخداخمرة. [ خ َ م َ رَ ] (ع اِ) بوی . (منتهی الارب ). خُمرَه . یقال : وجدت خمرةالطیب و کذلک خمزةالطیب .
خمرهلغتنامه دهخداخمره . [ خ ُ رَ / رِ ] (اِ) خمچه . خمبره . خم کوچک . (ناظم الاطباء) : آچارها پیش آوردند و سر خمره ها بازکردند و چاشنی می دادند. (تاریخ بیهقی ). و چون خمره ٔ شهد مسموم است و چشیدن آن کام خوش کند لیکن عاقبت بهلاکت کشد. (
خمرةلغتنامه دهخداخمرة. [ خ َ رَ ] (ع اِ) شراب . می . انگور که سکر آورد. خمر. || هرچه سکر آورد. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). خمر.- خمرة صرف ؛ شراب خالص . شراب ناب . (منتهی الارب ).|| بوی خوش . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ). || جماعت مردم
خمرةلغتنامه دهخداخمرة. [ خ ِ رَ ] (ع اِ) غلاف و پوست گندم و دیگر غله ها. || بوی خوش . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ). || هیئت خِمارپوشی . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).- امثال : العوان لاتعلم الخمرة ؛ میانه سال محتاج
خمرةلغتنامه دهخداخمرة. [ خ ُ رَ ] (ع اِ) مایه ٔ خمیر. || دردی نبیذ. || سجاده ای از برگ خرما بافته . || نوعی گیاه است مخصوص یمن . || گلغونه که زنان بر روی مالند. || کرب تب و صداع و اذیت آن . || بقیه ٔ مستی در سر. خمار. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). || بوی . (منتهی الارب ) (
صنعالغتنامه دهخداصنعا. [ ص ُ عُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن ابراهیم مؤلف کشف الظنون نویسد: وی پس از سال 1050 هَ . ق . درگذشت . او راست : شرحی بر خمریه ٔ ابن فارض . (کشف الظنون ذیل قصیده ٔ ابن فارض ).
صفی الدینلغتنامه دهخداصفی الدین . [ ص َ یُدْ دی ] (اِخ ) (ملا...) ابن محمد الگیلانی . زرکلی در الاعلام نویسد: وی طبیب بود و به مکه سکونت جست و در آنجا به سال 1010 هَ . ق . درگذشت . او را در طب و جز آن مؤلفاتی است ، از مؤلفات وی شرح قصیده ٔ خمریه ٔ ابن فارض است .
داودلغتنامه دهخداداود. [وو ] (اِخ ) ابن محمود قیصری ملقب به شرف الدین از شارحان معروف کتاب فصوص الحکم محیی الدین عربی است بنام مطلع خصوص الکلم فی معانی فصوص الحکم وی به سال 751درگذشته است . و نیز او راست ، رسالة فی ماءالحیات و نهایة البیان فی درایة الزمان و ن
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن سلیمان بن کمال پاشا ملقب به شمس الدین و معروف به مفتی ابن کمال پاشا. او راست : حاشیه ای بر شرح مواقف و حاشیه ای بر شرح مطالع. حاشیه ای بر حاشیه ٔ میرسیّد شریف بر کشاف زمخشری . و منشآت ترکی . و تفسیر المفتاح [ ناقص ]. و شرح تفسیرالمفتاح . و حاشیه ای
علی مسعودیلغتنامه دهخداعلی مسعودی . [ ع َ ی ِ م َ ] (اِخ ) (امیر سید...) ابن شهاب بن حسن بن محمد همدانی مسعودی . مشهور به ابن شهاب . ادیب و صوفی متولد در سال 714 هَ . ق . وی در ابتدا ملازم شیخ شرف الدین محمودبن عبداﷲ مزدقانی بود و نیز از شیخ تقی الدین علی دوستی کسب