خمیدگیلغتنامه دهخداخمیدگی . [ خ َ دَ / دِ ] (حامص ) انحناء. اعوجاج . کجی . پیچیدگی . (ناظم الاطباء). دوتایی . خفتگی . چفتگی . دولایی . خوهلی . انحناء. انعطاف . خمی . بخمی . کوژی . احدیداب . (یادداشت بخط مؤلف ): || لنگیدگی . (یادداشت بخط مؤلف ): خماع ؛ خمیدگی
خمیدگیدیکشنری فارسی به انگلیسیbend, bight, camber, crook, curve, decline, droop, droopiness, hunch, loop, ply, stoop
خمیدگی اصلیprincipal curvatureواژههای مصوب فرهنگستانبرای یک رویه در یک نقطه، خمیدگیهای قائم در جهتهای اصلی در آن نقطه
خمیدگی رویهcurvature of a surface, curved surfaceواژههای مصوب فرهنگستاندر نقطهای از یک رویه در یک راستا، خمیدگی علامتدار برش آن رویه در آن نقطه در راستای مفروض
خمیدگی سرhead orientationواژههای مصوب فرهنگستانوضعیت قرار گرفتن سر و گردن هنگامی که راستای بدن و راستای مهرههای گردن یکی نباشد
خمیدگی اصلیprincipal curvatureواژههای مصوب فرهنگستانبرای یک رویه در یک نقطه، خمیدگیهای قائم در جهتهای اصلی در آن نقطه
خمیدگی رویهcurvature of a surface, curved surfaceواژههای مصوب فرهنگستاندر نقطهای از یک رویه در یک راستا، خمیدگی علامتدار برش آن رویه در آن نقطه در راستای مفروض
خمیدگی اصلیprincipal curvatureواژههای مصوب فرهنگستانبرای یک رویه در یک نقطه، خمیدگیهای قائم در جهتهای اصلی در آن نقطه
خمیدگی جبهة موجwavefront curvatureواژههای مصوب فرهنگستانخمیدگی بهنجارشدة جبهههای موج در سطح بهصورت تابعی از خمیدگی بازتابنده برای یک چشمة نقطهای
خمیدگی رویهcurvature of a surface, curved surfaceواژههای مصوب فرهنگستاندر نقطهای از یک رویه در یک راستا، خمیدگی علامتدار برش آن رویه در آن نقطه در راستای مفروض
دایرۀ خمیدگیcircle of curvatureواژههای مصوب فرهنگستاندایرۀ مماس بر یک خم در یک نقطۀ آن که خمیدگی آن با خمیدگی خم مفروض در نقطۀ تماس برابر است
تصحیح خمیدگیcurvature correctionواژههای مصوب فرهنگستانتصحیح گرانی مشاهدهشده برای جبران خمیدگی صفحة بوگه