چوببستی که کارگران ساختمانی بر روی آن ایستاده و کار میکردند: ◻︎ بینی آن نقاش و آن رخسار اوی / از بر خو همچو بر گردون، قمر (خسروانی: شاعران بیدیوان: ۱۱۶).
〈 خو بستن: (مصدر لازم) [قدیمی] درست کردن چوببست: ◻︎ ز بهر چهارطاق رفعت اوست / که گردون بسته از هفت آسمان خو (نزاری: لغتنامه: خو).
۱. اخلاق، جبلت، خاصه، خصلت، خلق، داب، سجیه، سرشت، سگال، سیرت، شمال، شیمه، ضریبه، طبع، طبیعت، طینت، عادت، عرق، عریکه، قلق، لبلاب، مشرب، منش، نهاد
۲. الفت، انس