خودخروهلغتنامه دهخداخودخروه . [ خو خوَدْ / خُدْ ] (اِ مرکب ) خودخروس . تاج خروس . خودخروچ ، گوشت پاره ٔ سرخی که بر سر خروس است . (برهان قاطع). || گل بستان افروز. (برهان قاطع) (صحاح الفرس ) : ای خواجه چرا جدا شدستی ز گروه چونان که