خفیفةلغتنامه دهخداخفیفة. [ خ َ ف َ ] (ع ص ) مؤنث خفیف . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد).- کواکب خفیفه ؛ نه کوکب است که نیک خرد می نماید از قدرسادس خردتر و این نه کوکب علاوه بر هزاروهشت کوکب است اقدار و اعظام سته است و بطلیموس این
خفیفیلغتنامه دهخداخفیفی . [ خ َ فی فی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب است به خفیف که بطنی است از قضاعه . (از انساب سمعانی ).
خفیفی دائرهلغتنامه دهخداخفیفی دائره . [ خ َ ی ِ ءِ رَ / رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مرکز دایره . (ناظم الاطباء).
خفافلغتنامه دهخداخفاف . [ خ ِ ] (ع ص ) سبک . مقابل ثقال .(یادداشت بخط مؤلف ). ج ِ خفیف . سبکان : انفروا خفافاً و ثقالا و جاهدوا باموالکم و انفسکم فی سبیل اﷲ ذلکم خیر لکم ان کنتم تعلمون . (قرآن 41/9).
تفسیرلغتنامه دهخداتفسیر. [ ت َ ] (ع مص ) هویدا کردن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). آنچه که معنی را روشن کند. (مهذب الاسماء). ترجمه . (از المنجد). پیدا و آشکار کردن و بیان نمودن معنی سخن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پیدا کردن و واکردن خبر پوشیده و با لفظ کردن مستعمل . (آنندراج ). بیا