خاطیلغتنامه دهخداخاطی . (ع ص ) خاطی ٔ. کسی که به اراده ٔ خود خطا کند و مخطی کسی که اراده ٔ صواب کند و بی قصد خطا از او ظاهر گردد. (غیاث اللغات ). گناهکار. (مهذب الاسماء). آنکه بعمد ناراست خواهد. (اقرب الموارد) (تاج العروس ). خطاکننده . مقابل مصیب : گر خطا گوید ورا
خاطيدیکشنری عربی به فارسینادرست , پراز غلط , غلط , اشتباه , مغلوظ , نا درست , ناراست , غير دقيق , غلط دار , تصحيح نشده , معيوب , ناقص , ناجور , ناسالم , ناخوش , ناصحيح , خطا , تقصير و جرم غلط , غير منصفانه رفتار کردن , بي احترامي کردن به , سهو
خیاطیةلغتنامه دهخداخیاطیة. [ خ َی ْ یا طی ی َ ] (اِخ ) گروهی از معتزلیان و یاران ابوالحسین بن ابی عمروالخیاطاند که قائل بقدرند و معدوم را شی ٔ و جوهر و عرض نام نهند و گویند اراده ٔ خدایمان قادرست اوست که نه به اکراه امری صادرکند و نه از روی کراهت فعلی از او صادر شود و اراده ٔ او در افعال خودش خ
چرخ خیاطیلغتنامه دهخداچرخ خیاطی . [ چ َ خ ِ خ َی ْ یا ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ماشین خیاطی . دستگاه خیاطی . ماشین دستی یا پائی که بوسیله ٔ آن خیاطی کنند و جامه یا چیز دیگر دوزند. ماشین خیاطی که چرخ آن را با دست یا بوسیله ٔ پای بحرکت آورند. رجوع به چرخ دستی و چرخ پائی شود.
خیاطیةلغتنامه دهخداخیاطیة. [ خ َی ْ یا طی ی َ ] (اِخ ) گروهی از معتزلیان و یاران ابوالحسین بن ابی عمروالخیاطاند که قائل بقدرند و معدوم را شی ٔ و جوهر و عرض نام نهند و گویند اراده ٔ خدایمان قادرست اوست که نه به اکراه امری صادرکند و نه از روی کراهت فعلی از او صادر شود و اراده ٔ او در افعال خودش خ
چرخ خیاطیلغتنامه دهخداچرخ خیاطی . [ چ َ خ ِ خ َی ْ یا ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ماشین خیاطی . دستگاه خیاطی . ماشین دستی یا پائی که بوسیله ٔ آن خیاطی کنند و جامه یا چیز دیگر دوزند. ماشین خیاطی که چرخ آن را با دست یا بوسیله ٔ پای بحرکت آورند. رجوع به چرخ دستی و چرخ پائی شود.