دابوانلغتنامه دهخدادابوان . (اِخ ) نام خاندان دابویه به مازندران . رجوع به سفرنامه ٔرابینو بخش انگلیسی ص 132 و 134 و 146 و 152 شود.
ذوبوانلغتنامه دهخداذوبوان . [ ب ُ ] (اِخ ) موضعی است به نجد در شعرو گفته اند که مراد شاعر بوانه بوده است و ها را برای قافیة سقط کرده است . (مراصد الاطلاع ). زفیان گوید:ماذا تذکرت من اَلأَظعان طوالعاً من نحو ذی بوان .
ذبحانلغتنامه دهخداذبحان . [ ذُ ] (ع اِ) نامی از نامهای مردان عرب ، از جمله نام جدّ والِد عبیدبن عمرو صحابی .