لغتنامه دهخدا
معلق زن . [ م ُ ع َل ْ ل َ زَ ] (نف مرکب ) آنکه معلق می زند و چرخ می زند. (ناظم الاطباء). || کنایه از بازیگر و رقاص . (برهان ) (از ناظم الاطباء). دارباز و بازیگر و رقاص . (غیاث ). طایفه ای از بازیگران که سر را به جای قدم نهاده جست می زنند... و از مواقع استعمال به معنی مطلق با