دارسجلغتنامه دهخدادارسج . [ س َ ] (اِ) نوعی از لبلاب است و آن رستنیی باشد که بر درخت پیچد. عشقه . (آنندراج ).
دورسپوزلغتنامه دهخدادورسپوز. [ س ِ ] (نف مرکب ) سپوزکار. دفعدهنده . (یادداشت مؤلف ). رجوع به دورسپوزی شود.
عشقهفرهنگ فارسی عمیدگیاهی با برگهای درشت و ساقههای نازک که به درخت میپیچد و بالا میرود؛ ازفچ؛ غساک؛ نویچ؛ جلبوب؛ دارسج.