دارش خسرویلغتنامه دهخدادارش خسروی . [ رِ ش ِ خ ُ رَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قواعد ملک و پادشاهی . (انجمن آرا) (آنندراج ) .
دارشلغتنامه دهخدادارش . [ رِ ] (ع اِ) پوست سیاه . مثل اینکه فارسی الاصل است . (منتهی الارب ). چرم سیاه . (ناظم الاطباء).
دارشلغتنامه دهخدادارش . [ رِ ] (ع اِ) پوست سیاه . مثل اینکه فارسی الاصل است . (منتهی الارب ). چرم سیاه . (ناظم الاطباء).
دارشلغتنامه دهخدادارش . [ رِ ] (ع اِ) پوست سیاه . مثل اینکه فارسی الاصل است . (منتهی الارب ). چرم سیاه . (ناظم الاطباء).
بازدارشلغتنامه دهخدابازدارش . [ رِ ] (اِمص مرکب ) ممانعت . کردن کسی را از کاری . بازداشتن . محبوس کردن . (انجمن آرا). بازداری . امساک . ممانعت . (ناظم الاطباء).