داشتلغتنامه دهخداداشت . (مص مرخم ، اِمص ) مصدر مرخم از داشتن به معنی حفظ و نگهداری و توجه و حمایت و حراست و صیانت : عالمی را بنکوداشت نگه دانی داشت مال خویش از قبل داشت نداری تو نگاه . فرخی .و از خداوند عز اسمه میخواهیم تا وی را و
داشتفرهنگ فارسی عمید۱. حفظ و نگهداری.۲. داشتن؛ حفظ کردن (در ترکیب با کلمات دیگر): بازداشت، بزرگداشت، بهداشت، چشمداشت، نیکوداشت.
داشتفرهنگ فارسی معین1 - (مص مر.) داشتن . 2 - پرورش ، تربیت . 3 - بخشش ، انعام . 4 - (اِ.) طاقت ، زور. 5 - ملک ، دارایی .
داشتلغتنامه دهخداداشت . (مص مرخم ، اِمص ) مصدر مرخم از داشتن به معنی حفظ و نگهداری و توجه و حمایت و حراست و صیانت : عالمی را بنکوداشت نگه دانی داشت مال خویش از قبل داشت نداری تو نگاه . فرخی .و از خداوند عز اسمه میخواهیم تا وی را و
داشتفرهنگ فارسی عمید۱. حفظ و نگهداری.۲. داشتن؛ حفظ کردن (در ترکیب با کلمات دیگر): بازداشت، بزرگداشت، بهداشت، چشمداشت، نیکوداشت.
داشتفرهنگ فارسی معین1 - (مص مر.) داشتن . 2 - پرورش ، تربیت . 3 - بخشش ، انعام . 4 - (اِ.) طاقت ، زور. 5 - ملک ، دارایی .
داشتگویش اصفهانی تکیه ای: dârdeš طاری: dârdeš طامه ای: dârdey طرقی: dârdeš کشه ای: dârdeš نطنزی: dârdeš
درانداشتلغتنامه دهخدادرانداشت . [ دَ اَ ] (ص مرکب ) وسیع و پهناور. دراندشت . دراندردشت . (فرهنگ لغات عامیانه ). و رجوع به دراندردشت شود.
حرمت داشتلغتنامه دهخداحرمت داشت . [ ح ُ م َ ] (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) حرمت داشتن . احترام . اعتزاز. تکریم . تعظیم . تفخیم . توقیر : چون امیر اسماعیل خبر یافت ، بخارا خالی کرد به فرب رفت از جهت حرمت داشت برادر. (تاریخ بخارای نرشخی چ طهران ص 97<
خاطرداشتلغتنامه دهخداخاطرداشت . [ طِ ] (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) مراعات . جانبداری . طرفداری . علاقه . میل : بنا بر خاطرداشت گذاشته لشکریان هر بی اعتدالی که می کردند متعرض نمیشد. (تاریخ گلستانه ).
خردداشتلغتنامه دهخداخردداشت . [ خ ُ ] (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) چهارم به چشم حقارت و خردداشت به وی نگرد. (کیمیای سعادت ). و رجوع به خرد داشتن شود.