داغانهلغتنامه دهخداداغانه . [ ن َ ] (اِخ ) نام قصبه ای در 114هزارگزی شمال شرقی سنت لویی در سنگال آفریقای غربی . (قاموس الاعلام ترکی ).
داغانهلغتنامه دهخداداغانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) از: داغ + آنه بمعنی مزد داغ کردن . || داغانه ٔ شتر؛ پولی که بعنوان رسوم از شتر میگرفته اندبعهد صفویه : ایشیک آقاسی باشیان دیوان که حکومت ری با ایشان بوده و قشون مقرری نیز داشته اند و ر
داغانهفرهنگ فارسی عمیددر دورۀ صفویه، پولی که بهعنوان مزد داغ کردن یا باجوخراج چهارپایان گرفته میشد.
داغانیلغتنامه دهخداداغانی . (اِخ ) قریه ای است بیک فرسنگی بیشتر میانه ٔ جنوب و مغرب خشت . (فارسنامه ٔ ناصری ).
داغونیلغتنامه دهخداداغونی . (ص نسبی )(منسوب به داغون ) نسبتی مر اهل مرو را و آنان بدان کس که بیع مکاعب و مداسات کند نسبت داغونی دهند. بدین نسبت مشهورست از دانشیان ابومحمد عبداﷲبن محمدبن ابراهیم بن یزید الداغونی . شیخی فاضل و ثقه و مأنوس وآشنا بحدیث . وی از محمدبن ابراهیم بن سعید بوشنجی و ابوعل