دانسی مترلغتنامه دهخدادانسی متر. [ م ِ ] (فرانسوی ، اِ) نام یکی از اسبابهای غوطه ور که برای سنجش سنگینی نسبی بکار رود و بر روی اصل ارشمیدس ساخته شده است . (روش تهیه ٔ مواد آلی ص 87).
دانسی مترفرهنگ فارسی عمیدوسیلهای برای سنجش سنگینی نسبی به کار میرود و بر روی اصل ارشمیدس ساخته شده؛ چگالیسنج.
دانشیلغتنامه دهخدادانشی . [ ن ِ ] (اِخ ) از شاعران قرن نهم هَ . ق . عثمانی است و این بیت از اوست :قامتی حلقه تنی زرد اولانی اونوتمه قولاغکده کوپه اولسون سنک ای گل سوزمز.(از قاموس الاعلام ترکی ).
دانشیلغتنامه دهخدادانشی . [ ن ِ ] (ص نسبی ) دانشمند. عالم . اهل دانش . بادانش . (برهان ). دانشور. دانشومند. دانشگر. صاحب دانش .دانشگر است که دانشمند و دانا باشد. دانا و مرد دانا و خردمند و عاقل . (ناظم الاطباء). نحریر : همه موبدان آفرین خواندندبر آن دانشی گوهر ا
دانشیفرهنگ فارسی عمید۱. دانشمند؛ دانشور.۲. اهل علم و دانش: ◻︎ تو ای دانشی چند نالی ز چرخ / که ایزد بدی دادت از چرخ برخ (اسدی: ۳۶۸).