دانش پرورلغتنامه دهخدادانش پرور. [ ن ِ پ َ وَ ] (نف مرکب ) که دانش پرورد. که در پرورش علم و فضل کوشد. که در بسط و توسعه ٔ علم سعی کند. || (ن مف مرکب ) پرورده بدانش . مربای به علم . به علم و دانش تربیت شده .
شهپروانۀ مشبکDanaus plexippusواژههای مصوب فرهنگستانگونهای از شهپروانهایان و راستۀ پروانهسانان که دارای بالهایی حنایی درخشان با انشعابهای درختیشکل سیاه و درخشان است
دانشلغتنامه دهخدادانش . [ ن ِ ] (اِخ ) اسمش میرزا محمدرضی از سادات عالی درجات مشهد رضوی است . این چند شعر از او نوشته شده است :وعده ٔ همصحبتان رفته روز محشرست دیر می آید قیامت کشت تنهایی مرا.به کویش رفتم و در پای من خاری شکست آنجابحمداﷲ که شد تقریبی از بهر نشست آنجا.باغ را
دانشلغتنامه دهخدادانش . [ ن ِ ] (اِخ ) مرحوم میرزا حسین خان متخلص به دانش از فضلا و شعرای مشهورایران مقیم ترکیه که اغلب در استانبول و گاه نیز درآنکارا (آنقره ) اقامت داشت . وی را تألیفات عدیده است که اغلب آنها بترکی عثمانی است ، از جمله یکی «سرآمدان سخن » است در تراجم احوال پانزده نفر از مشا
دانشلغتنامه دهخدادانش . [ ن ِ ] (اِخ ) منشی دانش علیخان با برادر خود منشی رونق علیخان کتابت نواب سعادت علیخان حاکم خطه ٔ اود هندوستان داشت و در لکهنو (لکنهو) بزاد برآمده . این بیت ازوست :آن سلسله ٔ زلف مجنبان دگر ای باددر شور میاور دل شوریده ٔ ما را.(قاموس الاعلا
دانشلغتنامه دهخدادانش . [ ن ِ ] (اِخ ) میرزا تقی خان مستشار اعظم ملقب به ضیاءلشکر فرزند مرحوم میرزا حسین وزیر تفرشی است و در حدود سال 1288 هَ . ق . (1240 هَ . ش .) در تفرش تولد یافته است . سالها در خدمت میرزا یوسف مستوفی المم
معارف پرورلغتنامه دهخدامعارف پرور. [ م َ رِ پ َرْ وَ ] (نف مرکب ) دانش پرور. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به معارف شود.
آموزشدیدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال باسواد، بامعلومات، تحصیلکرده، درسخوانده، بافرهنگ، روشنفکر، فرهیخته، فهمیده، پرمایه، مایهدار توجیهشده، آموخته باصفت، باز، مدرسهرفته دانشپرور، معارفپرور حسابی
عمادالدوله ٔ سلجوقیلغتنامه دهخداعمادالدوله ٔ سلجوقی . [ ع ِ دُدْ دَ ل َ ی ِ س َ ] (اِخ ) تورانشاه بن قاورد، ملقب به عمادالدوله و محیی الدین . چهارمین از سلاجقه ٔ کرمان است که از سال 477 تا 490 هَ . ق . سلطنت کرد. وی شخصی دانش پرور بود و در
جعفرلغتنامه دهخداجعفر. [ ج َ ف َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی بن حسن بن علی کلبی (متوفی 375 هَ . ق .) امیری از امیران کلبی (فرمانروایان جزیره ٔ سیسیل ) بود که در آغاز کار از ندیمان العزیز باﷲ فاطمی (فرمانروای مصر) بشمار میرفت و دردستگاه او به مرتبه ٔ وزارت رسید، س
ابوالحسینلغتنامه دهخداابوالحسین . [ اَ بُل ْ ح ُ س َ ](اِخ ) احمدبن محمد السهیلی . وزیر ابوالعباس مأمون بن محمد خوارزمشاه . او مردی حکیم طبع و فضل دوست و کریم النفس بود. و از اینرو در دوره ٔ او عمده ٔ حکمای بزرگ عصر همه بخوارزم گرد شده و در سایه ٔ حمایت او و ابوالعباس مأمون پادشاه دانش پرور به ر
دانشلغتنامه دهخدادانش . [ ن ِ ] (اِخ ) اسمش میرزا محمدرضی از سادات عالی درجات مشهد رضوی است . این چند شعر از او نوشته شده است :وعده ٔ همصحبتان رفته روز محشرست دیر می آید قیامت کشت تنهایی مرا.به کویش رفتم و در پای من خاری شکست آنجابحمداﷲ که شد تقریبی از بهر نشست آنجا.باغ را
دانشلغتنامه دهخدادانش . [ ن ِ ] (اِخ ) مرحوم میرزا حسین خان متخلص به دانش از فضلا و شعرای مشهورایران مقیم ترکیه که اغلب در استانبول و گاه نیز درآنکارا (آنقره ) اقامت داشت . وی را تألیفات عدیده است که اغلب آنها بترکی عثمانی است ، از جمله یکی «سرآمدان سخن » است در تراجم احوال پانزده نفر از مشا
دانشلغتنامه دهخدادانش . [ ن ِ ] (اِخ ) منشی دانش علیخان با برادر خود منشی رونق علیخان کتابت نواب سعادت علیخان حاکم خطه ٔ اود هندوستان داشت و در لکهنو (لکنهو) بزاد برآمده . این بیت ازوست :آن سلسله ٔ زلف مجنبان دگر ای باددر شور میاور دل شوریده ٔ ما را.(قاموس الاعلا
دانشلغتنامه دهخدادانش . [ ن ِ ] (اِخ ) میرزا تقی خان مستشار اعظم ملقب به ضیاءلشکر فرزند مرحوم میرزا حسین وزیر تفرشی است و در حدود سال 1288 هَ . ق . (1240 هَ . ش .) در تفرش تولد یافته است . سالها در خدمت میرزا یوسف مستوفی المم
دانشلغتنامه دهخدادانش . [ ن ِ ] (اِمص ) اسم مصدر از دانستن . دانست . (فرهنگ نظام ). عمل دانستن . دانندگی . دانائی . علم و فضل و دانستن چیزی باشد. (برهان ). درایت . فقاهة. فقه . فضل . ادب . (صراح ). علم . حکمت . (زمخشری ) (دهار) (ترجمان القرآن ). حصول علم ثابت ، و در مراتب ، پژوهش است یعنی رفت
دانشلغتنامه دهخدادانش . [ ن ِ ] (اِخ ) اسمش میرزا محمدرضی از سادات عالی درجات مشهد رضوی است . این چند شعر از او نوشته شده است :وعده ٔ همصحبتان رفته روز محشرست دیر می آید قیامت کشت تنهایی مرا.به کویش رفتم و در پای من خاری شکست آنجابحمداﷲ که شد تقریبی از بهر نشست آنجا.باغ را
دانشلغتنامه دهخدادانش . [ ن ِ ] (اِخ ) مرحوم میرزا حسین خان متخلص به دانش از فضلا و شعرای مشهورایران مقیم ترکیه که اغلب در استانبول و گاه نیز درآنکارا (آنقره ) اقامت داشت . وی را تألیفات عدیده است که اغلب آنها بترکی عثمانی است ، از جمله یکی «سرآمدان سخن » است در تراجم احوال پانزده نفر از مشا
دانشلغتنامه دهخدادانش . [ ن ِ ] (اِخ ) منشی دانش علیخان با برادر خود منشی رونق علیخان کتابت نواب سعادت علیخان حاکم خطه ٔ اود هندوستان داشت و در لکهنو (لکنهو) بزاد برآمده . این بیت ازوست :آن سلسله ٔ زلف مجنبان دگر ای باددر شور میاور دل شوریده ٔ ما را.(قاموس الاعلا
دانشلغتنامه دهخدادانش . [ ن ِ ] (اِخ ) میرزا تقی خان مستشار اعظم ملقب به ضیاءلشکر فرزند مرحوم میرزا حسین وزیر تفرشی است و در حدود سال 1288 هَ . ق . (1240 هَ . ش .) در تفرش تولد یافته است . سالها در خدمت میرزا یوسف مستوفی المم
دانشلغتنامه دهخدادانش . [ ن ِ ] (اِمص ) اسم مصدر از دانستن . دانست . (فرهنگ نظام ). عمل دانستن . دانندگی . دانائی . علم و فضل و دانستن چیزی باشد. (برهان ). درایت . فقاهة. فقه . فضل . ادب . (صراح ). علم . حکمت . (زمخشری ) (دهار) (ترجمان القرآن ). حصول علم ثابت ، و در مراتب ، پژوهش است یعنی رفت