داود پیغمبرلغتنامه دهخداداود پیغمبر. [ وو پ َ غ َ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جاپلق بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. واقع در 68هزارگزی شمال باختری الیگودرز و 19هزارگزی باختر راه شوسه ٔ شاه زند به ازنا. دارای <span class="hl" dir="ltr
داود پیغمبرلغتنامه دهخداداود پیغمبر. [ وو دِ پ َ غ َ ب َ ] (اِخ ) صاحب فصل الخطاب و پادشاه بنی اسرائیل و از انبیاء آن قوم و پدر سلیمان است و پیامبری و سلطنت را همچون پسرش سلیمان جمع داشت در بیت لحم به سال 1086 یا1071 ق . م . بزاد. ا
داودلغتنامه دهخداداود. [ وو ] (اِخ ) ابن عیسی بن فلیته . از شرفاءمکه است . (حبیب السیر چ کتابخانه ٔ خیام ج 2 ص 599).
داودلغتنامه دهخداداود. [ وو ] (اِخ ) ابن فرقد. از مشایخ شیعه و راوی فقه از ائمه است . (از الفهرست ابن الندیم ).
داودلغتنامه دهخداداود. [ وو ] (اِخ ) ابن سلیمان بن داود اصفهانی مکنی به ابوسلیمان محدث است . (ذکر اخبار اصفهان ج 1 ص 313).
داودلغتنامه دهخداداود. [ وو ] (اِخ ) (ملک ...) ظاهراً از حکام گرجستان بوده است بعهد غازان خان . (از تاریخ مبارک غازانی چ اروپا ص 117).
الیهولغتنامه دهخداالیهو. [ ] (اِخ ) نام یکی از رؤسای «منسه » که داود پیغمبر را تا صقلغ متابعت کرد. (از قاموس کتاب مقدس ).
صاحب فصل الخطابلغتنامه دهخداصاحب فصل الخطاب . [ ح ِ ب ِ ف َ لُل ْ خ ِ ] (اِخ ) داود پیغمبر (ع ): و شددنا ملکه و آتیناه الحکمة و فصل الخطاب . (قرآن 20/38). رجوع به داود شود.
عنانیةلغتنامه دهخداعنانیة. [ ع َ نی ی َ ] (اِخ ) فرقه ای از یهود بوده اند منسوب به عنان رأس الجالوت که نسب او به چهل و چهار واسطه به داود پیغمبر (ع ) میرسید. رجوع به آثارالباقیه ٔ بیرونی چ ساخائو ص 58 شود.
داودیلغتنامه دهخداداودی . [ وو ] (ص نسبی ) منسوب به داود پیغمبر و پادشاه یهود.- الحان داودی ؛ نغمه های خوش داودی : براین الحان داودی عجب نیست که مرغان در هوا حیران بمانند. سعدی .- حلق دا
داودلغتنامه دهخداداود. [ وو ] (اِخ ) ابن عیسی بن فلیته . از شرفاءمکه است . (حبیب السیر چ کتابخانه ٔ خیام ج 2 ص 599).
داودلغتنامه دهخداداود. [ وو ] (اِخ ) ابن فرقد. از مشایخ شیعه و راوی فقه از ائمه است . (از الفهرست ابن الندیم ).
داودلغتنامه دهخداداود. [ وو ] (اِخ ) ابن سلیمان بن داود اصفهانی مکنی به ابوسلیمان محدث است . (ذکر اخبار اصفهان ج 1 ص 313).
داودلغتنامه دهخداداود. [ وو ] (اِخ ) (ملک ...) ظاهراً از حکام گرجستان بوده است بعهد غازان خان . (از تاریخ مبارک غازانی چ اروپا ص 117).
داودلغتنامه دهخداداود. [ وو ] (اِخ ) ابن عیسی بن فلیته . از شرفاءمکه است . (حبیب السیر چ کتابخانه ٔ خیام ج 2 ص 599).
داودلغتنامه دهخداداود. [ وو ] (اِخ ) ابن فرقد. از مشایخ شیعه و راوی فقه از ائمه است . (از الفهرست ابن الندیم ).
داودلغتنامه دهخداداود. [ وو ] (اِخ ) ابن سلیمان بن داود اصفهانی مکنی به ابوسلیمان محدث است . (ذکر اخبار اصفهان ج 1 ص 313).
داودلغتنامه دهخداداود. [ وو ] (اِخ ) (ملک ...) ظاهراً از حکام گرجستان بوده است بعهد غازان خان . (از تاریخ مبارک غازانی چ اروپا ص 117).