درازسفرهلغتنامه دهخدادرازسفره . [ دِ س ُ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) درازخوان . (ناظم الاطباء). سفره ٔ طولانی . رجوع به درازخوان شود.
درازخوانفرهنگ فارسی عمیدسفرۀ دراز که در مهمانیها بگسترانند؛ کندوری؛ درازسفره: ◻︎ درازخوان پر از نان گندمی باید / که در مقابلهٴ راه کهکشان آری (بسحاق اطعمه: ۱۸۸)