درازگیسولغتنامه دهخدادرازگیسو. [ دِ ] (ص مرکب ) آن که گیسو طویل دارد. (یادداشت مرحوم دهخدا). || اسبی که دارای یالهای دراز باشد. (ناظم الاطباء).
بارگیلغتنامه دهخدابارگی . [ رَ / رِ ] (اِ) اسب را گویند و بعربی فرس خوانند. (برهان ). اسب بود. (اوبهی ) (شرفنامه ٔ منیری ) (غیاث ) (ناظم الاطباء) (دِمزن ) (فرهنگ اسدی چ عباس اقبال صص 151-516)