دراهسلغتنامه دهخدادراهس . [ دَ هَِ ] (ع اِ) سختی ها. (منتهی الارب ). سختی ها و بلاها. (ناظم الاطباء). شداید. (اقرب الموارد). درهوس . و رجوع به درهوس شود.
دراهسلغتنامه دهخدادراهس . [دُ هَِ ] (ع ص ) بسیارگوشت از هر فربه و لحیم . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || سخت . (منتهی الارب ). شدید و سخت از مردان . (از اقرب الموارد).
دراویشلغتنامه دهخدادراویش . [ دَ ] (اِخ ) پیروان محمداحمد متمهدی سودانی . (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به متمهدی سودانی شود.
دراویشلغتنامه دهخدادراویش . [ دَ ] (ع اِ) ج ِ درویش . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به درویش شود.
دریاوشلغتنامه دهخدادریاوش . [ دَرْ وَ ] (ص مرکب ) دریافش . دریاکردار. همانند دریا. بحرسان .- دست دریاوش ؛ کف بخشنده و کریم : امیر ارغون در راه دست دریاوش چون یاران نیسان گشاده گردانید. (جهانگشای جوینی ).
درهوسلغتنامه دهخدادرهوس . [ دِ هََ ] (ع ص ) سخت و درشت . (منتهی الارب ). شدید. (اقرب الموارد). دَراهس . و رجوع به دراهس شود.