ترجمه مقاله

درمانده

darmānde

بیچاره؛ ناتوان؛ عاجز.
۲. فقیر؛ بی‌چیز.

بدبخت، بیچاره، حیران، خسته، دردمند، سرگشته، عاجز، فرومانده، کوفته، متحیر، مستاصل، مضطر، ناتوان، وامانده

ترجمه مقاله