دروغیلغتنامه دهخدادروغی . [ دُ ] (ص نسبی ) منسوب به دروغ . مربوط به دروغ . دروغ . کاذب . دروغگو. (ناظم الاطباء). دروغین . کاذبه . (یادداشت مرحوم دهخدا). باطل . نادرست . || ساختگی . مصنوعی : کسری و جم به درگهت هردو شهی دروغی اندحاتم و معن بردرت هردو گدای راستین .
دروغیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط دروغین، دروغ، کاذب، الکی، مجعول، نادرست، بیقاعده، غلط، بیجا، ناسره جعلی، بدلی، ساختگی، مقلوب، قلابی مندرآوردی غیرواقعی ناسید، ناراست
دروغیابلغتنامه دهخدادروغیاب . [ دُ غ ْ ] (اِ مرکب ) دروغ نما. نام هر اسباب علمی برای ثبت تغییرات بدنی (مثلاًدر تنفس ، ضربان نبض ، فشار خون ) که بر اثر گفتن دروغ حادث میشود. نخستین کسی که چنین اسبابی بکار برد (در سال 1895 م .) چ . لومبروزو بود ولی تعبیه ٔ اسبابها
دروغینلغتنامه دهخدادروغین . [ دُ ] (ص نسبی ) دروغی . کاذب . کاذبة. به دروغ : اشتهای دروغین ؛ اشتهای کاذب . (یادداشت مرحوم دهخدا) : از ادب نبود به پیش شه مقال خاصه خود لاف دروغین و محال . مولوی .صبح کاذب ؛ و او را صبح دروغین گویند. (ا
دروغینهلغتنامه دهخدادروغینه . [ دُ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ) دروغی . دروغین . دروغ . و رجوع به دروغی و دروغین شود.
دروغینیلغتنامه دهخدادروغینی . [ دُ ] (اِخ ) شهرت سپهسالارعلی دروغینی از سرداران ترکان خاتون مادر سلطان محمد خدابنده . رجوع به علی دروغینی در ردیف خود شود.
دروغیندیکشنری فارسی به انگلیسیbogus, bum, dummy, factitious, false, fictitious, make-believe, mock, phantom, pretended, pseudo, pseudo-, quack, spurious, untrue, untruthful
معبوددیکشنری عربی به فارسیبت , صنم , خداي دروغي , مجسمه , لا ف زن , دغل باز , سفسطه , وابسته به خدايان دروغي وبت ها , معبود
دروغیابلغتنامه دهخدادروغیاب . [ دُ غ ْ ] (اِ مرکب ) دروغ نما. نام هر اسباب علمی برای ثبت تغییرات بدنی (مثلاًدر تنفس ، ضربان نبض ، فشار خون ) که بر اثر گفتن دروغ حادث میشود. نخستین کسی که چنین اسبابی بکار برد (در سال 1895 م .) چ . لومبروزو بود ولی تعبیه ٔ اسبابها
دروغینلغتنامه دهخدادروغین . [ دُ ] (ص نسبی ) دروغی . کاذب . کاذبة. به دروغ : اشتهای دروغین ؛ اشتهای کاذب . (یادداشت مرحوم دهخدا) : از ادب نبود به پیش شه مقال خاصه خود لاف دروغین و محال . مولوی .صبح کاذب ؛ و او را صبح دروغین گویند. (ا
دروغینهلغتنامه دهخدادروغینه . [ دُ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ) دروغی . دروغین . دروغ . و رجوع به دروغی و دروغین شود.
دروغینیلغتنامه دهخدادروغینی . [ دُ ] (اِخ ) شهرت سپهسالارعلی دروغینی از سرداران ترکان خاتون مادر سلطان محمد خدابنده . رجوع به علی دروغینی در ردیف خود شود.