درگذشتلغتنامه دهخدادرگذشت . [ دَ گ ُذَ ] (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) درگذشتن . فوت . وفات . موت . مرگ . مردن : درگذشت وی به رمضان سال فلان بود. بمناسبت درگذشت فلان مجلس یادبودی در فلان جا منعقد است . (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به درگذشتن شود.
دردستلغتنامه دهخدادردست . [ دَ دَ ] (ص مرکب ) موجود و مهیا. (آنندراج ). آماده . حاضر. مهیا. (ناظم الاطباء).- در دست دادن ؛ تسلیم کردن . (ناظم الاطباء).- || غدر و خیانت نمودن . (ناظم الاطباء).
دردشتلغتنامه دهخدادردشت . [ دَ رْ دَ / دَ رِ دَ ] (اِخ ) نام محله ای است در صفاهان . (برهان ) (از آنندراج ). محله ای است دراصبهان که آنرا باب دشت نیز گویند. (از تاج العروس ).اصفهان ... در اصل چهار دیه بوده است ، کران ، کوشک ، جوباره و دردشت . (نزهةالقلوب مقاله
دیردشتلغتنامه دهخدادیردشت . [ دَ دَ ] (اِخ ) باب دشت . نام محله ای به اصفهان . (از تاج العروس ). شاید صورتی از «در دشت » باشد.
درگذشتگیلغتنامه دهخدادرگذشتگی . [ دَ گ ُ ذَ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب )عمل درگذشتن : فرط؛ از حد درگذشتگی . (منتهی الارب ).
درگذشتهلغتنامه دهخدادرگذشته . [ دَ گ ُ ذَ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) مرده . فوت کرده . متوفی : أسلاف ، سُلاّف ؛ پدران درگذشته . (منتهی الارب ). پادشاه یا شاه ماضی . پادشاه درگذشته . || تجاوز کرده . عبور کرده .- از حد درگذشته ؛ خارج از
درگذشتنفرهنگ فارسی عمید۱. مردن؛ درگذشتن.۲. پیشی گرفتن.۳. گذشت کردن؛ دست برداشتن؛ از گناه کسی چشم پوشیدن.۴. [قدیمی] گذشتن؛ رفتن؛ عبور کردن.
درگذشتنلغتنامه دهخدادرگذشتن . [ دَ گ ُ ذَ ت َ ] (مص مرکب ) گذشتن . به آن طرف گذشتن . عبور کردن . (ناظم الاطباء). رفتن . (یادداشت مرحوم دهخدا). افاتة. انمحاص . انهواء. تجاوز. تجوّز. تعدی . تفوت . توریک . طُمور. غَبر. غُبور. (از منتهی الارب ). مجاوزة. (تاج المصادر بیهقی ) :
بیوهمردwidowerواژههای مصوب فرهنگستانمردی که پس از درگـذشـت همسـرش یـا طـلاق دادن او ازدواج نکـرده باشد
درگذشتگیلغتنامه دهخدادرگذشتگی . [ دَ گ ُ ذَ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب )عمل درگذشتن : فرط؛ از حد درگذشتگی . (منتهی الارب ).
درگذشتهلغتنامه دهخدادرگذشته . [ دَ گ ُ ذَ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) مرده . فوت کرده . متوفی : أسلاف ، سُلاّف ؛ پدران درگذشته . (منتهی الارب ). پادشاه یا شاه ماضی . پادشاه درگذشته . || تجاوز کرده . عبور کرده .- از حد درگذشته ؛ خارج از
درگذشتنفرهنگ فارسی عمید۱. مردن؛ درگذشتن.۲. پیشی گرفتن.۳. گذشت کردن؛ دست برداشتن؛ از گناه کسی چشم پوشیدن.۴. [قدیمی] گذشتن؛ رفتن؛ عبور کردن.
درگذشتنلغتنامه دهخدادرگذشتن . [ دَ گ ُ ذَ ت َ ] (مص مرکب ) گذشتن . به آن طرف گذشتن . عبور کردن . (ناظم الاطباء). رفتن . (یادداشت مرحوم دهخدا). افاتة. انمحاص . انهواء. تجاوز. تجوّز. تعدی . تفوت . توریک . طُمور. غَبر. غُبور. (از منتهی الارب ). مجاوزة. (تاج المصادر بیهقی ) :