دریانهفرهنگ نامها(تلفظ: doryāne) (دُری = مانند دُر ، درخشان ، روشن + انه (پسوند نسبت)) ، منسوب به دُر و دُری ؛ دُروار ؛ (به مجاز) روشن و درخشان .
درانةلغتنامه دهخدادرانة. [ دُ ن َ ] (ع اِ) علف ریزه ٔ خشک یا ریزه ٔ خشک هر چیز از شوره ٔ گیاه و درخت و تره . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
درونهلغتنامه دهخدادرونه . [ ] (اِخ ) (قلعه ٔ...) قلعه ای است که بیهقی گوید: یوسف بن ناصرالدین سبکتکین بسال 423 هَ . ق . در آنجا درگذشته است . رجوع به تاریخ بیهقی چ ادیب ص 252 شود.
درونهلغتنامه دهخدادرونه . [ دَ / دُ ن َ / ن ِ ] (اِ) کمان حلاجان . (لغت فرس اسدی ). کمان حلاج . (برهان ). کمان ندافی و آن را کمان کودک نیز خوانند. (جهانگیری ). کمان حلاجی . (آنندراج ) : سفید برف برآ
ادریانهلغتنامه دهخداادریانه . [ اَ ن َ ] (اِخ ) شهری بوده است قدیمی در بیثینا، بر ساحل نهر ریداکس در دامنه ٔ کوه اولمبوس و اکنون اثری از آن نیست . (ضمیمه ٔ معجم البلدان ).