دریاچهلغتنامه دهخدادریاچه . [ دَرْ چ َ / چ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سبزواران بخش مرکزی شهرستان جیرفت . واقع در 16هزارگزی جنوب خاوری سبزواران و لب رودخانه ٔ هلیل ، با 228 تن سکنه . آب آن از
دریاچهلغتنامه دهخدادریاچه . [ دَرْ چ َ / چ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان همائی بخش ششتمد شهرستان سبزوار. واقع در 75هزارگزی جنوب باختری ششتمد با 131 تن سکنه . آب آن از قنات و راه آن مالرو است . (
دریاچهلغتنامه دهخدادریاچه . [ دَرْ چ َ / چ ِ ] (اِمصغر) مصغر دریا. دریای خرد. آبی ایستاده و وسیع محاط به خشکی چون دریاچه ٔ ساوه و دریاچه ٔ زره ، و بحر خزر که دریاچه ای است . (یادداشت مرحوم دهخدا). دریای کوچک و دریای محدود و آبگیر و برکه . (ناظم الاطباء). اُبَیح
درآگاهلغتنامه دهخدادرآگاه . [ دَ ] (اِخ ) دهی است مرکزدهستان درآگاه بخش سعادت آباد شهرستان بندرعباس ، واقع در 18هزارگزی باختر حاجی آباد و سر راه مالرو طارم به نی ریز، با 252 تن سکنه . آب آن از چشمه و قنات و راه آن مالرو است . (
درآگاهلغتنامه دهخدادرآگاه . [ دَ ] (اِخ ) قریه ای است سه فرسنگی میانه ٔ جنوب و شرق خشن آباد. (فارسنامه ٔ ناصری ). نام یکی از دهستانهای پنجگانه ٔ بخش سعادت آباد شهرستان بندرعباس . این دهستان در جنوب حاجی آباد واقع و محدود است ؛ از شمال به دهستان طارم ، از خاور به دهستان فارعان از جنوب به دهستان
دراءةلغتنامه دهخدادراءة.[ دَ ءَ ] (ع مص ) مصدر دَرْء است در تمام معانی . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). رجوع به درء شود.
دراعیلغتنامه دهخدادراعی . [ دَ عی ی ] (ع اِ) ج ِ دِرعیّة. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به درعیة شود.
دریاچهرفرهنگ نامها(تلفظ: daryā čehr) (دریا + چهر = چهره) دریا روی ؛ (به مجاز) صاحب علم و آگاهی و فضیلت .
دریاچه ایلغتنامه دهخدادریاچه ای . [ دَرْ چ َ ] (ص نسبی ) منسوب به دریاچه . مربوط به دریاچه . رجوع به دریاچه شود.
جری دریاچهلغتنامه دهخداجری دریاچه . [ ] (اِخ ) محلی است در سبزوار. هوای آن ییلاقی و آب آنجا از قنات تأمین میشود و دوازده خانوار سکنه دارد. (از مرآت البلدان ج 4 ص 224).
دریاچه ٔ ارجیشلغتنامه دهخدادریاچه ٔ ارجیش . [ دَرْ چ َ / چ ِ ی ِ اَ ] (اِخ ) بحیره ٔ ارجیش . دریاچه ٔ خلاط. دریاچه وان . رجوع به بحیره ٔ ارجیش و خلاط و دریاچه ٔ وان در ردیف های خود شود.
ارومیهلغتنامه دهخداارومیه . [ اُ می ی َ ](اِخ ) (دریاچه ٔ...) دریاچه ای بمغرب آذربایجان . دریاچه ٔ ارومیه . چیچست . دریاچه ٔ شاهی . دریاچه ٔ تلا. نسبت بدان اُرموی است . رجوع به ارمیه (دریاچه ٔ...) شود.
ادواردلغتنامه دهخداادوارد. [ اِ ] (اِخ ) (دریاچه ٔ...) دریاچه ٔ کوچکی به افریقا، که دریاچه ٔ آلبرنیانزا بدان پیوندد.
دریاچه ایلغتنامه دهخدادریاچه ای . [ دَرْ چ َ ] (ص نسبی ) منسوب به دریاچه . مربوط به دریاچه . رجوع به دریاچه شود.
دریاچه های پنجگانهلغتنامه دهخدادریاچه های پنجگانه . [ دَرْ چ َ / چ ِ ی ِ پ َن َ / ن ِ ] (اِخ ) نام پنج دریاچه است در شمال ایالات متحده ٔ آمریکای شمالی (اتازونی ) در مرز کانادا و اتازونی : 1- دریاچه ٔ علیا
دریاچه ٔ ارجیشلغتنامه دهخدادریاچه ٔ ارجیش . [ دَرْ چ َ / چ ِ ی ِ اَ ] (اِخ ) بحیره ٔ ارجیش . دریاچه ٔ خلاط. دریاچه وان . رجوع به بحیره ٔ ارجیش و خلاط و دریاچه ٔ وان در ردیف های خود شود.
دریاچه ٔ آراللغتنامه دهخدادریاچه ٔ آرال . [ دَرْ چ َ / چ ِ ی ِ ] (اِخ ) بحیره ٔ خوارزم . (یادداشت مرحوم دهخدا). دریاچه ٔ بزرگی در آسیا در ترکستان غربی . رجوع به آرال در ردیف خود شود.
دریاچه ٔ شاهیلغتنامه دهخدادریاچه ٔ شاهی . [ دَرْ چ َ / چ ِ ی ِ ] (اِخ ) دریاچه ٔ ارمیه . دریاچه ٔ رضائیه . رجوع به ارمیه و بحیره ٔ ارمیه و رضائیه در ردیفهای خود شود.
جری دریاچهلغتنامه دهخداجری دریاچه . [ ] (اِخ ) محلی است در سبزوار. هوای آن ییلاقی و آب آنجا از قنات تأمین میشود و دوازده خانوار سکنه دارد. (از مرآت البلدان ج 4 ص 224).