دریکلغتنامه دهخدادریک . [ دَ ] (اِخ ) از دهات شهر خواست از فرح آباد مازندران . (از سفرنامه مازندران و استرآباد بخش انگلیسی ص 120 و ترجمه ٔ فارسی آن ص 161).
دریکلغتنامه دهخدادریک . [ دَ ] (اِ) سکه ٔ طلا در عهد هخامنشی ، بوزن 8/35 تا 8/42 گرم بریک طرف آن صورت شاه است که یک زانو برزمین نهاده زه کمانی را می کشد. ضرب این سکه را جزء اصلاحات پولی داریوش اول هخامنشی شمرده اند، ولی بعضی
دریکلغتنامه دهخدادریک . [ دِ ] (اِخ ) ادوین لورنتین .(1819 -1880 م .). حفار چاه نفت در ایالات متحده ٔ آمریکای شمالی . وی در سال 1858 برای عملیات حفر چاه نفت استخدام شد و در <span class="hl" d
دریکلغتنامه دهخدادریک . [ دِ ] (انگلیسی ، اِ) نام نوعی از انواع جرثقیل است منسوب به نام شخصی که در حدود سال 1600 م . در تیلبری انگلستان شغلش کشیدن طناب دار بود. جرثقیل دریک پایه ٔ قائمی موسوم به دگل دارد که بوسیله ٔ سیمها یا طنابهائی مهارشده است و با تیری موس
دریکلغتنامه دهخدادریک . [ دُ رَ ] (اِخ ) موضعی است که در آنجا میان اوس و خزرج جنگ واقع شد در جاهلیت ، و آن را دَرَک هم گویند. (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به درک شود.
فرضیة دیراکDirac hypothesis, Dirac-Jordan hypothesis, Dirac principleواژههای مصوب فرهنگستانفرضیهای مبنی بر اینکه مقادیر ثابتهای طبیعت، مانند ثابت جهانی گرانش و ثابت پلانک و بار بنیادی در طول زمان تغییر میکنند و تابعی از عمر عالماند
دیرک بازوتلسکوپیweldless derrick, telescopic derrickواژههای مصوب فرهنگستاننوعی دیرک بازولولهای که بازوی آن از یک لولة فولادی بیدرز با قطرهای متفاوت در طول ساخته شده است متـ . دیرک تلسکوپی
کلاهک دیرکderrick cap piece, derrick head fittingواژههای مصوب فرهنگستانکلاهکی فلزی که، برای اتصال قرقرههای مختلف به دیرک، بر سردیرک بازولولهای نصب میشود
سکوی دیرکderrick stool, derrick table, mast table, boom tableواژههای مصوب فرهنگستانسکویی که پای دیرک و ملحقات آن بر روی آن سوار میشود
دریای دیراکDirac seaواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای از حالتهای انرژی منفی که از حل معادلة دیراک به دست میآید
دریک دریکلغتنامه دهخدادریک دریک . [ دِ دِ ] (اِصوت ) حکایت آواز صوت لرزش اعضاء و بهم خوردن استخوانهای بدن . نام آواز بهم خوردن استخوانهای تن در تب لرز. (یادداشت مرحوم دهخدا). دریک و دریک .
دریکةلغتنامه دهخدادریکة. [ دَ ک َ ] (ع ص ) رانده از صید و جز آن . (منتهی الارب ). «طریده » و شکار رانده شده (و آن را به تفاؤل چنین نامیده اند از لغت «ادراک »، دست یافتن شکارچی بر آن ). (از اقرب الموارد).
دریکهلغتنامه دهخدادریکه . [ دِ ک ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان لاهیجان بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد. واقع در 52 هزار و پانصدگزی باختر مهاباد و 2 هزارگزی خاور راه شوسه ٔ خانه به نقده با 276 تن سکنه
دریکندهلغتنامه دهخدادریکنده . [ دَ ک َ دَ / دِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بیشه بخش مرکزی شهرستان بابل . واقع در 6هزارگزی جنوب خاوری بابل و دو هزار وپانصدگزی خاور راه شوسه ٔ بابل به گنج افروز با 130</sp
دریکةلغتنامه دهخدادریکة. [ دَ ک َ ] (ع ص ) رانده از صید و جز آن . (منتهی الارب ). «طریده » و شکار رانده شده (و آن را به تفاؤل چنین نامیده اند از لغت «ادراک »، دست یافتن شکارچی بر آن ). (از اقرب الموارد).
دریکهلغتنامه دهخدادریکه . [ دِ ک ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان لاهیجان بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد. واقع در 52 هزار و پانصدگزی باختر مهاباد و 2 هزارگزی خاور راه شوسه ٔ خانه به نقده با 276 تن سکنه
دریک دریکلغتنامه دهخدادریک دریک . [ دِ دِ ] (اِصوت ) حکایت آواز صوت لرزش اعضاء و بهم خوردن استخوانهای بدن . نام آواز بهم خوردن استخوانهای تن در تب لرز. (یادداشت مرحوم دهخدا). دریک و دریک .
دریکندهلغتنامه دهخدادریکنده . [ دَ ک َ دَ / دِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بیشه بخش مرکزی شهرستان بابل . واقع در 6هزارگزی جنوب خاوری بابل و دو هزار وپانصدگزی خاور راه شوسه ٔ بابل به گنج افروز با 130</sp
دریک دریکلغتنامه دهخدادریک دریک . [ دِ دِ ] (اِصوت ) حکایت آواز صوت لرزش اعضاء و بهم خوردن استخوانهای بدن . نام آواز بهم خوردن استخوانهای تن در تب لرز. (یادداشت مرحوم دهخدا). دریک و دریک .
فردریکلغتنامه دهخدافردریک . [ فْرِ / ف ِ رِدْ ] (اِخ ) پادشاه معروف سوئد که در سال 1676 م . در شهر کاسل متولد شد و از 1720 تا 1751 م . در آن کشور سلطنت کرد. (ا
فردریکلغتنامه دهخدافردریک . [ فْرِ / ف ِ رِدْ ] (اِخ ) لئون . نقاش بلژیکی . در سال 1856 م . به دنیا آمد و در 1940 جهان را بدرود گفت . (از فرهنگ وبستر).
فردریکلغتنامه دهخدافردریک . [ فْرِ / ف ِ رِدْ ] (اِخ ) هارولد. داستان نویس آمریکایی . در سال 1856 م . در یوتیکا از شهرهای ایالت نیویورک به دنیا آمد و به سال 1898 چشم از جهان پوشید. از آثارش «با
فردریکلغتنامه دهخدافردریک . [ فْرِ / ف ِ رِدْ ] (اِخ ) نام سه تن از پادشاهان پروس که عبارتند از: فردریک اول متولدسال 1657 م . که پسر فردریک ویلیام منتخب مردم براندنبورگ است . این پادشاه در کونیگسبرگ متولد شد و خود در سال <span