دفاترلغتنامه دهخدادفاتر. [ دَ ت ِ ] (ع اِ) ج ِ دفتر. (اقرب الموارد) (دهار). دفترها. کتابچه ها. نامه ها. روزنامه ها. طومارها. (ناظم الاطباء). رجوع به دفتر شود : سپیدرویم چون روز تا به مدحت توسیاه کردم چون شب دفاتر و الواح . مسعودسعد.
دفاتر خدماتی همکارagencies of collaboration, AOC 2واژههای مصوب فرهنگستاندفاتر خدمات روابطعمومی که برای اجرای برنامههای یک سازمان در کنار هم همکاری میکنند
دفترلغتنامه دهخدادفتر. [ دَ ت َ ] (اِ) نامه های فراهم آورده . (منتهی الارب ). تعدادی از صحف و نامه ها که جمع شده باشد، و از آن جمله است دفاتر حساب و دفاترخراج . (از اقرب الموارد). عده ٔ اوراقی بهم پیوسته و در جلدی جای داده شده که در آن مطالب مختلف نظم و نثر یا محاسبات را نویسند. جزوه . کتابچه
دفترفرهنگ فارسی عمید۱. دستۀ کاغذ تهدوزیشده به شکل کتاب که در آن مطالب و اشعار یا حسابها را بنویسند؛ کتابچه؛ جزوه.۲. [مجاز] اتاق کار.۳. محل جمعآوری نامهها.۴. [مجاز] جایی که منشیان و دبیران در آنجا نامهها را بنویسند.⟨ دفتر جزء جمع: [منسوخ] دفتری که در آن نتیجۀ ارزیابی مالیاتی ناحیهای
دفاتر خدماتی همکارagencies of collaboration, AOC 2واژههای مصوب فرهنگستاندفاتر خدمات روابطعمومی که برای اجرای برنامههای یک سازمان در کنار هم همکاری میکنند
دفاتر خدماتی همکارagencies of collaboration, AOC 2واژههای مصوب فرهنگستاندفاتر خدمات روابطعمومی که برای اجرای برنامههای یک سازمان در کنار هم همکاری میکنند