لغتنامه دهخدا
استعطاف . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) مهربان گشتن خواستن . (منتهی الارب ). مهربانی خواستن . (غیاث ). مهربانی کردن خواستن . (تاج المصادر بیهقی ). || مهربان کردن . (زوزنی ). || استمالت . دل بدست آوردن . (غیاث ): سیف الدوله از این حالت واقف شد بر عقب او [نوح ] برفت و در استعطاف جانب او و