دلاکلغتنامه دهخدادلاک . [ دَل ْ لا ] (ع ص ) تن مالنده . مالنده . آنکه در حمام تن را مالش دهد. (از ذیل اقرب الموارد از تاج ). آنکه در حمام اندام مردم را بمالد و کیسه کشد. (از غیاث ) (آنندراج ). مشت مال کننده که بدن را خالی یا با روغن مالش دهد. (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ). آنکه در حمام اندام
دلاغلغتنامه دهخدادلاغ . [ دِل ْ لا ] (ترکی ، اِ) دلاق . تلاق . چوچوله . بظر. بظارة. قنب . بیظر. قرن . فنج . (یادداشت مرحوم دهخدا).
دیلاغلغتنامه دهخدادیلاغ . [ دَ ] (ترکی ، ص ) نوعی شتر. (یادداشت مؤلف ). || دیلاق . (در تداول عامه ) بالای بلند و نامطبوع . بالای بسیار بلند و سخت بلند و لاغر. بمزاح و تحقیر قدبلند. قدبلند نامطبوع . شیظم . سخت دراز. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به دیلاق شود.
دلاکانلغتنامه دهخدادلاکان . [ دَل ْ لا ] (اِخ ) دهی است از دهستان شهاباد بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
دلاکروالغتنامه دهخدادلاکروا. [ دُ کْروا / ک ُ ] (اِخ ) فردینان ویکتور اوژن (1798- 1863 م .). سرآمد نقاشان رمانتیک فرانسوی . وی در «بوزار» پاریس تحصیل کرد، اما بزودی بر ضد شیوه های معمول در نقاشی
دلاکوکلغتنامه دهخدادلاکوک . [ دَ ] (اِخ ) دهی از دهستان دستگردان ، بخش طبس ، شهرستان فردوس . آب آن از قنات و محصول آن غلات ، برنج ، پنبه و گاورس است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
دلاکةلغتنامه دهخدادلاکة. [ دُ ک َ ] (ع اِ) شیری که دوشیده شود پیش از فیقه ٔ اول ، و فیقه آن شیر است که در پستان میان دودوشیدن گرد آید. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
دلاک قبریلغتنامه دهخدادلاک قبری . [ دَل ْ لا ق َ ] (اِخ ) دهی از دهستان چهاراویماق ، بخش قره آغاج ، شهرستان مراغه . آب آن از چشمه و محصول آن غلات ونخود و بزرک است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
دلاک آبادلغتنامه دهخدادلاک آباد. [ دَل ْ لا ] (اِخ ) دهی است از دهستان دستگردان ، بخش طبس ، شهرستان فردوس . آب آن از قنات و محصول آن غلات ، پنبه ،ذرت و گاورس است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
دلاکانلغتنامه دهخدادلاکان . [ دَل ْ لا ] (اِخ ) دهی است از دهستان شهاباد بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
دلاکروالغتنامه دهخدادلاکروا. [ دُ کْروا / ک ُ ] (اِخ ) فردینان ویکتور اوژن (1798- 1863 م .). سرآمد نقاشان رمانتیک فرانسوی . وی در «بوزار» پاریس تحصیل کرد، اما بزودی بر ضد شیوه های معمول در نقاشی
دلاکوکلغتنامه دهخدادلاکوک . [ دَ ] (اِخ ) دهی از دهستان دستگردان ، بخش طبس ، شهرستان فردوس . آب آن از قنات و محصول آن غلات ، برنج ، پنبه و گاورس است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
کلاته دلاکلغتنامه دهخداکلاته دلاک . [ ک َ ت ِ دَل ْ لا ] (اِخ ) دهی است از دهستان ارسبک بخش بشرویه ٔ شهرستان فردوس در دامنه و گرم سیر است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).