دلمهلغتنامه دهخدادلمه . [ دَ ل َ م َ / م ِ ] (اِ) شیری که بعد از مایه زدن بسته شود. (برهان ) (غیاث ). پنیر تر. (الفاظ الادویة). شیری که پنیر مایه بر آن زنند تا اندکی غلیظ شود. (آنندراج ). شیر تازه ٔ بسته راگویند که پنیر تر باشد. (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ).
دلمهلغتنامه دهخدادلمه . [ دَ م َ ] (اِخ ) دهی است از بخش سراسکند، شهرستان تبریز. واقع در 14هزارگزی جنوب خاوری سراسکند، در مسیر خط آهن میانه به مراغه . آب آن از چشمه و محصول آن غلات و حبوباتست . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
دلمهلغتنامه دهخدادلمه . [ دَ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرحمت آباد بخش میاندوآب شهرستان مراغه . واقع در 16هزارگزی جنوب خاوری میاندوآب و 8هزارگزی خاوری شوسه ٔمیاندوآب به بوکان ، با 169 تن
دلمهلغتنامه دهخدادلمه . [ دُ م َ / م ِ ] (اِ) جانوری است زهردار شبیه به عنکبوت که به عربی رتیلا خوانند.(برهان ). رتیلا. (از منتهی الارب ). دلمک : آنرا که گزید دلمه ازبهر بهی باید که سفوف کرده شونیز دهی آنگاه به آب گرم و اشخ
دلمهلغتنامه دهخدادلمه . [ دُ م َ / م ِ ] (ترکی ، اِ) از کلمه ٔ ترکی دُلمَق به معنی پر شدن ، و یا از دولدرمق ، به معنی پرکردن . (یادداشت مرحوم دهخدا). یک نوع طعام از برگ رز یا کلم برگ و یا بادنجان و خیار و فلفل سبز (بی بو) و جز آن که از گوشت قیمه کرده آنها را
دَلَمهcurdواژههای مصوب فرهنگستانبخشی از پروتئینهای شیر که با افزودن پنیرمایه یا زیمایههای مشابه منعقد شده باشد
دلمه شدنلغتنامه دهخدادلمه شدن . [ دَ ل َ م َ / م ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بسته شدن مایعات . بستن شیر یا خون چون پنیری یا جگری و امثال آن . بستن ، چنانکه پنیرو نشاسته ٔ پخته و آب پخته ٔ کله پاچه چون سرد شود و پخته ٔ سریشم ماهی و امثال آن . بسته شدن چنانکه خون یاشیر.
دلمه کردنلغتنامه دهخدادلمه کردن . [ دَ ل َ م َ / م ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کلچانیدن . بسته کردن : دلمه کردن کودک شیرخوار شیر را؛ قی کردن او شیر را مانند پنیر. (یادداشت مرحوم دهخدا).
دلمه شدنلغتنامه دهخدادلمه شدن . [ دَ ل َ م َ / م ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بسته شدن مایعات . بستن شیر یا خون چون پنیری یا جگری و امثال آن . بستن ، چنانکه پنیرو نشاسته ٔ پخته و آب پخته ٔ کله پاچه چون سرد شود و پخته ٔ سریشم ماهی و امثال آن . بسته شدن چنانکه خون یاشیر.
دلمه کردنلغتنامه دهخدادلمه کردن . [ دَ ل َ م َ / م ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کلچانیدن . بسته کردن : دلمه کردن کودک شیرخوار شیر را؛ قی کردن او شیر را مانند پنیر. (یادداشت مرحوم دهخدا).