ترجمه مقاله

دمه

dame

۱. باد شدید همراه با برف؛ باد و برف و سرما: ◻︎ و‌گر گوسپندی برند از رمه / به تیره‌شب و روزگار دمه (فردوسی: ۶/۵۵۵).
۲. بخار.
۳. ‹دم› آلتی شبیه انبان که در کنار کورۀ آهنگری یا زرگری قرار می‌دهند و با دمیدن آن آتش را شعله‌ور می‌سازند؛ آلت دمیدن: ◻︎ نقد را سکه در عیار آورد / دمه و کوره را به کار آورد (امیرخسرو: مجمع‌الفرس: دمه).
۴. دم؛ لب و کنار چیزی.
۵. لبۀ تیز کارد و شمشیر: ◻︎ دمه بر در کشیده تیغ پولاد / سر نامحرمان را داده بر باد (نظامی۲: ۱۵۶).

۱. دم، لبه
۲. دمآهنگری
۳. بخار
۴. حرارت، گرما، گرمی

ترجمه مقاله