بیدمیلغتنامه دهخدابیدمی . [ دُ ] (حامص مرکب ) عدم دم و دنب . (ناظم الاطباء). حالت و چگونگی بیدم . بی دنبال . دنب نداشتن .
ششرنبلغتنامه دهخداششرنب . [ ش ُرُمْب ْ ] (اِ مرکب ) گیاهی است که از دیرالغرباء به قاهره آرند و ریشه ٔ آن را چون مسهل بکار برند. (یادداشت مؤلف ). شاید مصحف شش دنب ؟ رجوع به شش دنب شود.
هشتنبرلغتنامه دهخداهشتنبر. [ هََ تَم ْ ب َ ] (اِخ ) سپیدی خفی باشد در آسمان که تن آن در شش برج و دنب در برج هفتم است . و دنب آن را خمیدگی و تیرگی باشد. تنین فلک . اژدهای فلک . (از یادداشتهای مؤلف ).