دندنه

dandane

معنی

۱. بانگ‌ کردن مگس؛ پشه؛ زنبور.
۲. سخن گفتن آهسته که فهمیده نشود.
۳. (اسم) سخن آهسته و زیر لب که مفهوم نشود.

جست‌وجوی دقیق

دندنه

لغت‌نامه دهخدا

دندنه . [ دَ دَ ن َ / ن ِ ] (از ع ، اِ) آهسته سخن کردن زیر لب باشد، آن را دندش نیز گویند و دندیدن مصدر آن است . (آنندراج ). سخن آهسته ٔ زیرلبی . (از برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ) : تیزی که بانگ رعد بم و زیر آن بود<b

دندنه

فرهنگ فارسی عمید

۱. بانگ‌ کردن مگس؛ پشه؛ زنبور.۲. سخن گفتن آهسته که فهمیده نشود.۳. (اسم) سخن آهسته و زیر لب که مفهوم نشود.

دندنه

دیکشنری فارسی به انگلیسی

buzz, hum

دندنه

فرهنگ فارسی معین

(دَ دَ نِ یا نَ) [ ع . دندنة ] 1 - (مص ل .) با خود سخن نرم گفتن .2 - (اِ.) صدای مگس و زنبور. 3 - سخن آهسته و زیر لبی که فهمیده نشود.

جست‌وجوی هم‌آوا

دندنة

لغت‌نامه دهخدا

دندنة. [ دَ دَ ن َ ] (ع اِ) آواز مگس و زنبوران . || سخن به آواز خفی که فهم نشود. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).

دندنة

لغت‌نامه دهخدا

دندنة. [ دَ دَ ن َ ] (ع مص ) بانگ کردن مگس . || در جایی آمد و شد کردن مرد. || سخن گفتن به آواز خفی که به فهم نیاید. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). سخن گفتن چنانکه شنوند و درنیابند. (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (از مجمل اللغة).