دنیاپرستلغتنامه دهخدادنیاپرست . [ دُن ْ پ َ رَ ] (نف مرکب ) پرستنده ٔ دنیا. مال دوست . (ناظم الاطباء). دوستدار دنیا. (شرفنامه ٔ منیری ). دنیادار. (از آنندراج ) : نباشیم ازین گونه دنیاپرست که آریم خوانی به خونی به دست . نظامی .چو بینند
دنیاپرستیلغتنامه دهخدادنیاپرستی . [ دُن ْ پ َ رَ ] (حامص مرکب ) عمل دنیاپرست . دنیادوستی . رجوع به دنیاپرست شود.
دنیاپرستیلغتنامه دهخدادنیاپرستی . [ دُن ْ پ َ رَ ] (حامص مرکب ) عمل دنیاپرست . دنیادوستی . رجوع به دنیاپرست شود.
دنیادوستلغتنامه دهخدادنیادوست . [ دُن ْ ] (ص مرکب ) آنکه دنیا را دوست دارد. کسی که طالب زرق و برق دنیوی است . دنیاپرست . (یادداشت مؤلف ). رجوع به دنیاپرست شود.
دنیاپسندلغتنامه دهخدادنیاپسند. [ دُن ْ پ َ س َ ] (ن مف مرکب ) که جهان او را پسندد. پسندیده ٔ دنیا. آنکه همه کس آن را پسندد و تحسین کند. که در همه جا و در نظر همه مطلوب است . (یادداشت مؤلف ). || (نف مرکب ) که دنیا را بپسندد. دنیاپرست . رجوع به دنیاپرست شود.
سگسارفرهنگ مترادف و متضاد۱. سگوار، پاچهگیر ۲. سگسر ۳. آزمند، آزور، حریص، طماع ≠ قانع، خرسند ۴. دنیاپرست، مادی
دنیاپرستیلغتنامه دهخدادنیاپرستی . [ دُن ْ پ َ رَ ] (حامص مرکب ) عمل دنیاپرست . دنیادوستی . رجوع به دنیاپرست شود.