دویبةلغتنامه دهخدادویبة. [ دُ وَ ب َ ] (ع اِ مصغر) مصغر دابة. (ناظم الاطباء). تصغیر دابة. جمنده . جانورک . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به دابة شود.
دیوبچهلغتنامه دهخدادیوبچه . [ وْ ب َ چ َ / چ ِ / ب َچ ْ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) دیوزاده . بچه ٔ دیو. زائیده شده از دیو. دیوزاد : جهان شد بر آن دیوبچه سیاه ز بخت س
دوبهbargeواژههای مصوب فرهنگستانشناوری با کف مسطح که عرشۀ آن ممکن است دارای انبار باشد؛ اکثر این شناورها بهوسیلۀ شناور دیگری یدک میشوند، اما برخی دارای نیروی کِشنده هستند و از آنها برای حمل بار در آبراههای ساحلی استفاده میشود
دوبهbargeواژههای مصوب فرهنگستانشناوری با کف مسطح که عرشۀ آن ممکن است دارای انبار باشد؛ اکثر این شناورها بهوسیلۀ شناور دیگری یدک میشوند، اما برخی دارای نیروی کِشنده هستند و از آنها برای حمل بار در آبراههای ساحلی استفاده میشود
دوبهbargeواژههای مصوب فرهنگستانشناوری با کف مسطح که عرشۀ آن ممکن است دارای انبار باشد؛ اکثر این شناورها بهوسیلۀ شناور دیگری یدک میشوند، اما برخی دارای نیروی کِشنده هستند و از آنها برای حمل بار در آبراههای ساحلی استفاده میشود