دوتاییلغتنامه دهخدادوتایی . [ دُ ] (حامص مرکب ) حالت و صفت دوتا. دوتاهی . احدیداب . کوژی . گوژی . انحناء. انحنا. خمی . بخمی . انعطاف . (یادداشت مؤلف ). دولایی (ناظم الاطباء).چفتگی . چفتی . خمیدگی . (یادداشت مؤلف ) : خبر دهد به سیاهی ز روی دشمن میرنشان دهد ز دوت
دوتایی دوتَپاختریdouble pulsar, double pulsar systemواژههای مصوب فرهنگستانمنظومهای دوتایی از دو تَپاختر که به دور یکدیگر میگردند
دوتالغتنامه دهخدادوتا. [ دُ ] (اِ مرکب ) (اصطلاح موسیقی ) چنگی که دارای دو تار باشد. (ناظم الاطباء). دوتار. دوتای . نوعی تار که دارای دو تار سیم است . مثنی . (السامی فی الاسامی ) : چنبر دف شود فلک مطرب بزم شاه راماه دوتا به بر کشد زهره ستای نو زند. <p class
دوتالغتنامه دهخدادوتا. [ دُ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) دوعدد. (یادداشت مؤلف ). دودانه . (یادداشت مؤلف ).- دوتا کعبتین ؛ شب و روز. (ناظم الاطباء).- زلف دوتا ؛ زلفین . دو رشته ٔ زلف . زلف دوتو : رایگان مشک فروشی ن
دوتالغتنامه دهخدادوتا. [ دُ ] (ص مرکب ) بخم . خم . دولا. کوژ. چفته . کوز. خفته . خم شده . خم آورده . (یادداشت مؤلف ). خمیده . کج . مرادف دوبالا و خمیده و منحنی و دوتا و دوته و دوتاه . (آنندراج ). کج و کج شده . (ناظم الاطباء) : عتک ؛ دوتا داشتن دست را بر سینه . (منتهی
دوتایلغتنامه دهخدادوتای . [ دُ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) طنبور. (زمخشری ). چنگی که دارای دوتار باشد. (ناظم الاطباء). رجوع به دوتا و دوتار شود.
دوتایی 1binaryواژههای مصوب فرهنگستانمتشکل از دو جزء؛ مربوط به دستگاه عددنویسی در مبنای 2 که در آن از ارقام صفر و یک استفاده میشود؛ در مورد همۀ ابزارهایی که با دو حالت کار میکنند نیز به کار میرود
دوتایی شدنلغتنامه دهخدادوتایی شدن . [ دُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) خم شدن . خمیدن . خمیده گشتن . دوتو شدن . دوتاه گشتن . (یادداشت مؤلف ) : دوتایی شد آن سرو نازان به باغ همان تیره گشت آن گرامی چراغ . فردوسی . || خم شدن احترام بزرگی را. خمانیدن
دوتایی شدنلغتنامه دهخدادوتایی شدن . [ دُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) خم شدن . خمیدن . خمیده گشتن . دوتو شدن . دوتاه گشتن . (یادداشت مؤلف ) : دوتایی شد آن سرو نازان به باغ همان تیره گشت آن گرامی چراغ . فردوسی . || خم شدن احترام بزرگی را. خمانیدن
دوتایی 1binaryواژههای مصوب فرهنگستانمتشکل از دو جزء؛ مربوط به دستگاه عددنویسی در مبنای 2 که در آن از ارقام صفر و یک استفاده میشود؛ در مورد همۀ ابزارهایی که با دو حالت کار میکنند نیز به کار میرود
انحصار دوتاییduopolyواژههای مصوب فرهنگستانوضعیتی که در آن دو بنگاه، کموبیش کل بازار یک محصول را در اختیار دارند
ترکیب دوتاییbinary compoundواژههای مصوب فرهنگستانترکیبی متشکل از دو عنصر که هریک از آنها ممکن است یک یا چند اتم داشته باشند
زبانزنی دوتاییdouble tonguingواژههای مصوب فرهنگستاندر نواختن سازهای بادی برنجی و فلوت، استفاده از زبان برای ایجاد جملهبندی سریع که با استفاده از توالی واجهای «ت ـ ک»، یک جزءِ دوتایی بهصورت منفرد یا مکرر، صورت میگیرد